۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

روز اول : ورود

اینجوری یادم میاد که بالاخره پس از 27 ساعت پرواز و عوض کردن سه تا هواپیما ساعت حدودا 5 عصر یکی از روزهای گرم اوت یا همون مرداد خودمون بود که به تورنتو رسیدم. دو نفر از فامیل اومده بودن دنبالم و راحت و بی دردسر رفتیم منزل شون. احساس عجیبی هست که همیشه بعد از سفر بهم دست میده که هی فکر میکنم چند ساعت پیش کجا بودم، چه جوری بود و حالا همه چیز یه جور دیگه است. البته این دفعه یه فرق بزرگی داشت: نمی دونستم کی قراره برگردم.