۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

There is no place like 127.0.0.1

No commitment
No Contract
No Obligation
No Activation Fee
No System Access Fee
No Hidden Charge
No Cancellation Fee
No Condition
0$ starting

تو کانادا با شنیدن این کلمات همون احساسی بهتون دست میده که وقتی تو ایرون روزنامه های دولتی رو میخوندین! دیشب خونه یه دوستی بودم و بیچاره یک ساعت و نیمی داشت سر سرویس cable اش با customer service یکی از این شرکت های تله کام اینجا جرو بحث میکرد. واقعا نتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم وقتی تعریف کرد که یارو بهش گفته:

- M My friend! if you wanna save, you have to pay more, Ok? more!!!

بد نیست بدونین که این جماعت customer service اگه بعد از ساعت اداری زنگ بزنین یکی تو هندوستان جوابتونو میده. من واقعا لذت میبرم از نحوه بیزینس این شرکت های تله کام اینجا که ساعتی 7- 8 دلار به اون هندیه میدن که کلاهشم میندازه هوا، بعد اینجا دولا پهنای کانادایی از مشتری پول میگیرن. جالبه بهتون بگم که شرکت های تله کام کانادا از نظر سوددهی تو دنیا اول هستن! (اینجا رو ببینین) . البته این باعث افتخار ماست و به عنوان نو شهروند کانادایی تمام تلاشمونو می کنیم که این مقام حفظ بشه! بیله دیگ، بیله چعندر....


key to saving money.JPG

۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

مرصع پلو با مرغ Loblaws

امروز میخوام یه غذای ایرونی-کانادایی رو که این هفته تو یه مهمونی خوردم بهتون معرفی کنم : مرصع پلو با مرغ لابلاز!

این غذا خیلی شیکه و به صورت های متنوع دیگری نظیر باقالی پلو با مرغ لابلاز و یا زرشک پلو با مرغ لابلاز هم سرو میشه.

میبینین کانادا چقدر خوبه؟ به فکر خانومای خونه هم هست! به جای اینکه وقتشونو با آشپزی تلف کنن میتونن بجاش برن تو shopping mall ها بگردن! البته خوب اشکالی نداره و راستش من بهشون حق میدم. آشپزی واقعا کار سخت و زمانگیریه.

(توضحیح : مرغ لابلاز مرغ درسته پخته ایه که ادویه مالی و باربیکیو هم شده و مثل مرغ های بریان ایرون میمونه. به صورت آماده از فروشگاه Loblaws قابل تهیه است و بین جماعت ایرونی به مرغ لابلاز معروفه. ضمنا حراج هم میخوره و میتونین گاهی وقتها 7 دلار بخرینش!)





۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

روز دویستم

شش ماه واندی به سرعت برق گذشت. آدمیزاد چقدر زود عادت میکنه ! احساس میکنم دارم وارد مرحله بعدی بازی میشم : کنار اومدن با شرایط و پذیرفتن برخی مسائل. همه هم به زور میخوان به آدم بگن خوب میشه، بابا تازه شش ماهه اومدی! بعضی ها هم میگن که اینجا آخر خطه و همینیه که هست. چه بخوای، چه نخوای. بگذریم.

هفته پیش فیلم مستندی میدیدم از صحبتهای یه محقق فرانسوی که بیست ساله اینجاست و راجع به سیر تحول مهاجرین اینجا تحقیق میکنه. البته خودشم یه مهاجره و نونش رو از صنعت immigration و سمینار و کنفرانس و مقاله دادن راجع به همین چیزا درمیاره. حرف های خوبی میزد و روند شغلی مهاجرین تحصیلکرده رو قشنگ توضیح داد. از نظر این آقا سه جور اتفاق واسه skilled-worker ها میفته:

- تقریبا نصفشون میرن تو کارهای پایین از نظر رشته شون. نه اینکه درآمد نداشته باشن، بلکه کارشون هیچ ربطی به تجربه و حرفه و تحصیلاتشون نداره. تازه بعضا پولدارتر هم میشن. مثلا طرف پزشکه، یه سال میره کالج درس میخونه و امتحان میده میشه وکیل مهاجرت.

- 30 – 40 درصدشون در کارهایی کمی پایینتر از حرفه قبلیشون ادامه میدن. مثلا آقای مهندس برق میشه تکنیسین برق یا Electrician و زندگی میگذرد

- حداکثر یک پنجم مهاجرین تحصیلکرده هم به موقعیت های شغلی همتراز و یا حتی بهتری در درازمدت دست پیدا میکنن. البته بالاتر رفتنشون بین 6 تا 9 سال طول میکشه. این سختترین مسیره. مثلا من آرشیتکتی میشناسم که تو تهرون واسه خودش کیا و بیایی داشت. ولی بعد از اینکه اومد کانادا، تازه بعد 7- 8 سال تونسته پروانه کار خودشو بگیره. یعنی مهر داره و زیر نقشه رو امضا میکنه. کار ساخته شده هم اینجا داره. خودش میگه به مکافاتش میرزید. دلش میخواست تو سطح بالاتری رقابت کنه.


سال نو چینی هم اومد و اینو از صف طویل ماشین ها کنار معبدشون فهمیدم. جالبه که سالشون Lunar یا همون قمریه! امسال سال ببره و تو رستوران ماندرین پیشخدمت چینی بهم گفت که ببر باید امسال بیش از هر چیزمواظب سلامتی اش باشه و در کل باید خیلی low-profile رفتار کنه تا اتفاق ناگواری نیفته. راستی کانادا ببر هم داره؟

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

آنچه در کانادا به ما یاد میدهند

همسرم که با چند ماهی تاخیر به کانادا اومده بود، به پیشنهاد دوستان و همینطور خودم رفت و تو این کلاس هایی که واسه نو مهاجرین میزارن و بهشون یاد میدن که فرهنگ کاری اینجا چه جوریه و چطور بایست تو بازار رقابتی کانادا کار پیدا کنن، شرکت کرد. بد نیست بدونین که همسرم بر خلاف من با approach کاملا مثبتی به کانادا اومده و خوب طبیعیه که سر این موضوع همیشه با هم جر و بحث داریم!

بعد یکی دو هفته که دوره اش تموم شد و رزومه کاریش رو آماده کرده بود ازش پرسیدم که خوب کلاس ها خوب بود؟ چیا یاد گرفتی؟ اونم گفت : هیچی فرهنگ کاری اینجا رو قشنگ بهمون یاد دادن. پرسیدم یعنی چی؟

جواب داد :" یاد گرفتم که چه جوری حرفه ای دروغ بگم و خودم رو یه آدم کاملا منطبق با یه آگهی کاری نشون بدم. یاد گرفتم که پررو باشم و بتونم به جایی که اصلا هیچی راجع بهش نمی دونم و کسی که اصلا نمی شناسم و از رو اینترنت تلفنشو پیدا کردم زنگ بزنم و تقاضای کار کنم، گفتن مثل اینه که دارم به پیتزا فروشی تلفن میکنم که غذا سفارش بدم!

یاد گرفتم که آویزون باشم که وقتی بهم گفتن we have no hiring بهشون مودبانه بگم که خوب عیب نداره، حالا بگین کجاها استخدام دارن و مشخصات اونا رو به من بدین. ضمنا بهمون گفتن باید network تون رو قوی کنین و با هر کسی مثلا تو مترو یا مسئول ساختمونتون راجع به تخصصتون و اینکه دنبال کار میگردین گفتگو کنین"

و من پوزخند میزنم و سرم را تکان میدهم.