۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

یکسال گذشت...


نه روزگار
آنگونه بود که برایم گفتند
نه مردمانش آنگونه بودند
که خوش‌بینانه تصورشان می‌کردم …

آنچه اینجا
فراوان یافت می‌شود
دهان‌های همیشه بازِ
پر مدعاست

۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

?Who Knows

سر کار از همکارت میپرسی فلان فرم رو چطوری بایست پر کنم؟ جواب میده "I don’t know". به خودت میگی که بابا این که خودش قبلا اینکارو کرده چطور نمیدونه.

تو شرکت میری از خانومه ایکس میپرسی پرداخت این پول رو کی باید تایید کنه؟ میگه “I don’t know” . میگی برم از رئیست بپرسم؟ بازم میگه “I don’t know”. آخر رفتم از رئیسش پرسیدم، گفت بده من میکنم. از خانومه ایکس هم میپرسیدی بهت میگفت چیکار کنی (!!)

میری کارخونه بهمان از یه ماشین بازدید کنی که بعد بایست یه قطعه دیگه رو روش سوار کنن. از مهندسشون میپرسی اینو چرا اینجوری پروگرام کردین؟ میگه “I don’t know”. میگی ای بابا! این که اصلا کارش همینه. چطور نمیدونه!

امروز رفتم تو راه اندازی یه گوشه یه دستگاهی به یه شرکتی support بدم. ازنفرش میپرسم این تنظیماتی که داری set میکنی درسته؟ میگه “I don’t know” .دیگه خنده ام میگیره. به خودم میگیم اینو خودشون طراحی کردن، خودشونم دارن راه میندازن. اگه اینا ندونن پس لابد من میدونم؟!! بعد میای داستانو واسه رئیست تعرف میکنی. اونم میخنده و میگه “I KNOW! NODODY KNOWS!”

اینا گوشه ای از قواعد Office Politics کاناداییه. اینجا هرجور دونستنی که پشتش یه نمه responsibility باشه، به “I don’t know” ختم میشه. حالا چرا ، you never know!


۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

سرمایه عمر؟

یکی از تبلیغات بسیار زیرکانه ای که دولت محترم کانادا روی بیزنس مهاجرپذیری انجام داده و خوب هم براشون جواب داده، ترغیب کردن مهاجرا به بچه دار شدنه. از خیلی از کسایی هم که اومدن اینجا یا میخوان بیان بپرسی واسه چی داری میری کانادا؟ میگه "واسه آینده بچه ام!" یا "میخوام بچه ام تو کانادا به دنیا بیاد و کانادایی بشه!" و هزار ویک جمله قصار هم در باب اینکه کانادا بهترین جای دنیا واسه بچه هاست براتون ردیف میکنن، چه میدونم اونجا به بچه حقوق میدن و بچه تو محیط سالم بزرگ میشه و چه وچه. حالا من اصلا کاری ندارم که اینجا واسه بچه هه خوبه یا نه که اون کلا داستان دیگریه که یه قلمشو فقط برین بگردین میبینین که تو آمریکای شمالی نرخ Teen Pregnancy تو دنیا حرف اول رو میزنه و کانادا خیلی که همت کرده اینو کشیده پایین و تازه آمارشو مثل چیزای دیگه درز نمیده و تو بوق و کرنا نمیکنه که یه وقت تابلو نشه.

طرف حساب بحث من تو این قصه اون ننه بابای بیچاره بچه کانادایی-بعد از این هستن. میدونین اکثر مهاجرایی که میان اینجا اولین بلایی که سرشون میاد، از دست دادن حمایت های خانوادگیه. خوب تو ایرون خودمون معمولا پدر مادرامون خیلی تو بزرگ کردن بچه ها کمک میدن و گاهی اوقات بار اصلی رو دوش اوناست. حالا حساب کنین که شکل خوبش زن و شوهر هردو کار میکنین و کار خوب هم دارین. با این تفاوت که کار کردن اینجا تومنی هفت صنار با ایرون فرق میکنه و کارفرمای عزیز یه productivity میگه و بعد شیره جونتون رو میکشه. همچین که از کار آزاد میشین و میخواین نفسی بکشین، زنگ بعدی میخوره و اون چارساعت باقیمونده روز رو هم باید در خدمت کوچولوتون باشین.

بچه هم که بزرگ میشه، مشکلاتش هم باهاش بزرگ میشه و علی الخصوص هزینه هاش. هزینه های بچه هم که قربونش برم. از Daycare گرفته تا هزینه کمپ تابستونیو و بلیط واندرلند و هزار کوفت وزهرمار دیگه. من زوج های ایرونیه زیادی رو دیدم که همچین که اومدن اینجا جو گرفتشون و جمعیت رو زیاد کردن وحالا هی مینالن که بچه هه عاجزمون کرده. اینجا هم دیگه بچه دار شدی پات گیره. باس سرویس بدی و خوبشم بدی و چشم و همچشمی ایرونی رو هم که بهش اضافه کنین ببینین چی درمیاد. اینو دولت کانادا هم خوب میدونه و یه جوری سیستم رو طراحی کرده که آخرش هرچی درمیارین بعد از اینکه مالیاتشو دادین، خرج کودکان عزیزتون کنین. باباجون، اینجا غرب سرمایه داریه و همه چی رو به شکل بیزنس میبینه. بچه از طرفی واسه خونوادش یه investment اساسی محسوب میشه، در حالیکه در واقع سود اصلیش تو جیب سرمایه دارا میره چون یه consumer عالیه.

بماند که کلا باید با زندگی شخصی خودت خدافظی کنی. چون خونه مامان و خاله هم نداری که دو ساعت از دست آقازادت راحت باشی! البته خوب قبول دارم خیلی ها عاشق بچه و بچه بزرگ کردن هستن که خوب اوکی، حالشو ببرین. نظرتون هم خیلی محترمه. روی صحبت من با اوناییه که هیجان زده میشن و با دیدن لپ سرخ و سفید یه دختربچه میفتن تو راهی که برگشت نداره. من خودم هم خیلی بچه ها رو دوس دارم و همیشه سعی میکنم یه وقتی رو با اونها بگذرونم. توجه کنید گفتم، "گاهی" نه بیست چار ساعت! چون میخوام واسه کارایی که خودم دلم میخواد وقت داشته باشم. حالا شما میخوایین اسمشو خودخواهی یا تنبلی یا هر کوفت دیگه ای بزارین. نگین که آخر عمر بچه به دردمون میخوره که ...! بابا تو خودت اگه به فکر پدر مادرت بودی که حالا اینجا نبودی و اصلا تا حالا چه گلی به سر اونا زدی که نفر بعدی بزنه ! اونم کسی که تو این فرهنگ بزرگ بشه.

بگذریم، پریروز اتفاقا تو کتابخونه عمومی اینجا به یه کتاب برخوردم که عکس جلدش این زیره. واسه زن و شوهرهای عزیز خوندنش جزو واجبات کفاییه و زیادم وقتتونو نمیگیره. البته اگه وقتی داشته باشین یا بچتون بزاره!