۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

چرا لازمه همه بیاییم کانادا

هرچی زمان میگذره بیشتر دلم میخواد که کاش میشد همه ما ایرونیا یه 3-4 سالی بیاییم کانادا یا هر کشور مهاجرپذیر دیگری زندگی کنیم و بعد برگردیم ایرون. این جوری چقدر از مشکلات فرهنگی و غیرفرهنگی اون مملکت برطرف میشد. چقدر درگیریهای ذهنی و تفکرات ازبیخ و بن نادرستمون جاشو به معیارهای منطقی و قابل قبول میداد. واسه اینکه واضحتر حرفمو بزنم، بهتره چندتا مثال بیارم.

- یه دفعه یادمه تو نمایشگاه پلیس تو تهرون، داشتم این غرفه پلیس بزرگراه رو تماشا میکردم که عکس ماشینایی که بالای 200 کیلومتر/ساعت تو بزرگراه های شهر رانندگی میکردن رو انداخته بودن. یه پسره داشت عکسی رو به دوستش نشون میداد و با افتخار میگفت که آره این ماشین فلانیه. کلی هم حال میکرد که همچین رفیقی داره! همون آدم جرات میکنه اینجا همچین کاری بکنه؟ اگرم نفهمید و کرد چنان نقره داغش میکنن که 7 سالی جاش خوب نمیشه. سر تاریخ تمدید بیمه ماشینش نامه میاد که ما دیگه شما رو بیمه نمی کنیم، چون شما راننده خطرناکی تشخیص داده شدین! اگرم یکی قبولش کنه 3-4 برابر نرخ معمول شارژش میکنه. کافیه یه نمه آب شنگولی همه زده باشه که آقا پلیسه همونجا با زانو میاد رو کمرش و دستبند به دست روانه دادگاهش میکنه سابقه جنایی هم براش درج میشه. اینو خیلی ها اینجا دیدن. فقط نمیدونم چرا اکثر برخی هموطنای عزیز اینجور موقع ها نمیگن ایران مملکت بی قانونیه! یا آزادی نداره. ظاهرا طرف اونجا آزادتره بود که قانون رو به میل خودش تفسیر کنه! قبول خواهید کرد که برای جماعت قانون گریز ایرون یکی از آزادترین کشورهاست.

- دو هفته عید تعطیلیم و یه ماه هم که مرخصی داریم و ماه رمضون و اسفند هم که تق و لقه. واسه همشون که بهمون حقوق میدادن هیچ، یه ماه هم به زور عیدی و پاداش میگرفتیم. نق هم میزدیم که این کمه و باید بیشتر میدادن. واسه کاری که نکرده بودیم. تازه حق ماموریت 2.5 برابر و حق ایاب ذهاب و ماموریت سفرخارج و کارانه و حق تولید و هزار جور مساعده دیگه هم هست. همون آدم وقتی میاد اینجا، خیلی زود قبول میکنه که شنبه بره مسافرت و یکشنیه هفته بعد برگرده و هیچ پول اضافه ای هم نگیره. سالی هم دو تا 5 روز بیشتر مرخصی نداره و حقوقش هم قرار نیست هر سال اتوماتیک 15% اضافه بشه. تازه چوب Lay-off هم بالای سر همه هست. راستی عیدی به انگلیسی چی میشه ؟

- دلم میخواست هفته پیش یه دوربین همرام بود و از منظره جالبی که تو یکی از فروشگاههای زنجیره ای اینجا دیدم عکس میگرفتم: مردم واسه 5 دلار تخفیف در خرید لامپ کم مصرف صف کشیده بودن. آره، لامپ کم مصرف. همون که تو ایرون چند ساله با کلی سوبسید به ملت التماس میکنن که بخرن و هیشکی تحویل نمیگیره. اما حالا که قیمت برق یه خورده رفت بالا و شد کیلوواتی 40 تومن (تا حالا که خداییش واقعا مفت بود. من خودم تو راه اندازی 4-5 نیروگاه تو ایرون بودم و میدونم تولید برق چه سرمایه گزاری سنگینی لازم داره) همه دادشون دراومده. نمیدونم چرا همون آدم میاد اینجا و کیلوواتی 110 تومن پرداخت میکنه یه آخ هم نمیگه؟! خوب بابا دوره سوبسید (مفتخوری محترمانه) همه جای دنیا تموم شده. حالا هم نوبت ایرونه که تازه هنوز رو سوبسیده!

ها؟ چی ؟ ما نفت داریم؟ ثروت ملی؟ آها. اتفاقا خوب شد گفتین. فکر کردین کانادا نفت نداره؟ داره، خوبشم داره. اینجا ازین مرام و معرفت و مال هممونه و سفره و اینا نداریم. شرکت های گنده نفتی میان، یه حق رویالتی (بهره مالکانه) به دولت میدن و نفت میشه مال اونا. همون جوری که صد سال پیش بریتانیای کبیر نفت ما رو میبرد. به قول یکی از دوستان مگه کسی تو ایرون میگه که سنگ معدن ثروت ملی یه، خوب نفت هم یه جور معدنه دیگه. خوب پس این دولت صاحب مرده اینجا از کجا پول میاره مملکت رو اداره کنه؟ ها، نکته همین جاست : مالیات و مالیات و باز هم مالیات. اینجا بخوای نخوای نصف درآمدت میره تو جیب دولت. خیلی که زرنگ باشی یه خورده اش رو پس میگیری. بگذریم که اداره مالیات اینجا یه چیزیه تو مایه آگاهی خودمون که جیک و پوک همه چی رو درمیارن و ضمنا فرار از مالیات از هم سنگینترین جرایم به شمار میره. حالا خداوکیلی، مگه ماها تو ایرون مالیات میدیم؟ یادمه که اصلا اسم مالیات میامد خون مردم به جوش میامد که ما واسه چی باید مالیات بدیم. کلا با مفهوم قضیه مشکل داریم. بازاری های عزیز هم که قربونشون برم الهی، اسم مالیات که اومد اعتصاب کردن و کرکره رو کشیدن پایین. همون آقای طلافروشی که نصف یه کارمند دولت هم مالیات نمیده میاد اینجا و ده برابرشو به دولت فخیمه کانادا میده و به روی مبارک هم نمیاره. تازه پز هم میده که اینجا دولت مالیات رو واسه مردم خرج میکنه و اصلا صداشو در نمیاره که هزینه سرسام آور نظامیان کانادایی در عراق و افغانستان از همین پول مالیات تامین میشه. این همونه که اونجا میشینه فحش میده که حق مارو میدن به هوگو و نصرالله. نمیدونم چرا اینجا زبونشون میگیره.

- یکی دیگه از درآمدهای دولت اینجا انحصاری کردن برخی بیزنس هاست. مثل صنعت مسافربری. اگه دقت کرده باشین اکثر پروازهای اروپا به کانادا با ایرکانادا انجام میشه و اینا به این راحتی اجازه نمیدن که یه ایرلاین دیگه تو این مسیرها کار کنه. درست عین این خطی های مسافرکش خودمون! چرا؟ چون قیمت و صد کوفت وزهرمار دیگه رو کنترل کنن و دست خودشون نگه دارن. یعنی در عمل رقابتی آنچنانی وجود نداره. همین هفته پیش بود که امارات تردد هوایی یه پایگاه هواییه کانادا تو دوبی رو مسدود کرد. به دلیل اینکه دولت کانادا، (جالبه ها "دولت کانادا") نمیزاره که پرواز مستقیم از دوبی به کالگری برقرار بشه. خوب البته جواب های (اگه آدم زورش برسه) هوی است.

خلاصش کنم، من خودمو میگم و خیلی های دیگه هم هم تصدیق میکنن: تو ایرون به هر دلیلی (که اصلا مهم نیست) ما با ذهنیت های غلط زندگی میکنیم و خیلی وقتا بیخودی غر میزنیم و ارزش خیلی چیزایی که داریم رو نمی فهمیم (به قول این خارجی ها Take it for granted میدونیمشون). اینجا که میاییم، تازه چشامون باز میشه و با حقایق روبرو میشیم. واقعیت هایی که گاهی خیلی دردناکه. ولی اگه از من میپرسین، میگم که به امتحانش میرزه.


۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

سنگ زیرین آسیا

اخیرا که با برخی دوستان در ایران تماس داشتم و از حال و اوضاع پروژه های فنی و مهندسی جویا شدم، شنیدم که علیرغم تمامی اخبار منفی و بایاس شده های که از ایران به گوش می رسد، در برخی زمینه ها به علت فشار تحریم و ترک شرکت های خارجی، به شرکت های مهندسی ایرانی میدان بیشتری داده شده و کارهای بزرگتر و مهمتری به آنها سپرده شده است. خوب این باعث خوشحالی است، چون خوب میدانم که مهندسان آنجا مشکلاتی دارند که اینجا اصلا وجود ندارد. ولی همچنان ادامه میدهند وهمینکه رو به جلو است خوب است. مسئله ای که دنیای غرب نمی خواهد و هدف اصلی تحریم های زورگویانه و تمام این خیمه شب بازی ها هم همین است: جلوگیری از پیشرفت صنعتی ایران.

با ارزشترین تجربه ها همیشه در سخت ترین روزها به دست می آید. گاهی تهدید یک فرصت است.