۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

در محضر استاد


یکی از پالیسی های بسیار زیرکانه ای در سیستم خرده فروشی کانادایی-آمریکایی اعمال می شود، مدل عدم وجود قیمت مشخص برای کالاهاست. ذکر این مقدمه ضروری است که ما در ایران عادت کرده ایم که هر کالایی حداقل برای دوره های یک تا چند ساله قیمت ثابتی داشته باشد. مثلا می دانیم که پنیر روزانه نیم کیلویی فلان تومان است، بنابراین اگر 100 تومن گرون شد فریاد وامصیبتا سر می دهیم و بر گران فروشان لعنت می فرستیم. اما اینجا سیستم زمین تا آسمون فرق می کند. از بنزین گرفته تا کاهو سالادی و شیر کم چرب و صندلی هواپیما، قیمت ها روز به روز در نوسان است. در بدو ورود برام عجیب بود که چرا یه ماست تو این فروشگاه 3 دلاره، همون تو اون یکی 4 دلار و توی Convenience Store (همون بقالی یا "سوپر" (!) خودمون) 5 دلاره و تازه جالبتر اینه که هر هفته این داستان عوض میشه و هر هفته یه کدوم از فروشگاه ها ماست رو حراج (!) می کنند تا خریدار محترم بتونه با خوشحالی برای صرفه جویی هم که شده خودشو به فروشگاه برسونه، به شلف ماست و لبن حمله کنه و حالا به جای یکی دوتا بخره! بعد از مدتی فهمیدم که چرا بعضی وقتا شلف یه کالایی تو فروشگاه ها خالیه! چون قیمت قبلیش رو آوردن پایین و خریداران فرصت طلب امان نداده اند!!

از دیدگاه Marketing در قالب خریدار شخص احساس خوبی دارد که تواسنته کالایی را 25، 30 یا 50 درصد ارزانتر ابتیاع کند، فروشنده هم که به هدف اصلی که همان فروش بیشتر کالا بوده رسیده است.اما نکته پنهان این مسئله آنجاست که خریدار هیچگاه قیمت ثابتی برای یک کالا در ذهن نخواهد داشت و همیشه از یک کالای پرمصرف A±x قیمتی است که وی در تصورش دارد که این x میتواند گاهی تا 50 درصد هم برسد. بنابراین چنانچه تولید کننده قیمت را بالا ببرد، فروشنده با بازی کردن با مارجینی که برای خریدار درست کرده، مانع از اطلاع خریدار از افزایش قیمت می شود. اینجا برخلاف ایران قیمت مصرف کننده روی هیچ کالایی درج نمی شود (تو پرانتزداشته باشین که ضمنا خیلی از کالاهای خوراکی تاریخ تولید و انقضا هم ندارند!)

کلک ظریف دیگری که روی فروش FMCG ها (Consumer Goods Fast Moving : کالاهای پرمصرف، مانند آنچه در سوپر مارکت ها میبینیم) میزنند، کم کردن پله پله حجم یا وزن کالاست. مثلا یادمه که آب پرتقال مارک مشخصی ابتدا در اندازه دولیتری، سپس 1.89 لیتری (یه چیزی که اصلا معلوم نیست از کجا اومده!) و اخیرا در ظروف 1.75 لیتری عرضه میشود. یعنی قیمت رو همون حول و حوش با سیستم قبلی نگه میدارن، در صورتی که آسته آسته و بی سروصدا حجم رو کاهش میدن که معنی واقعیش همون افزایش قیمته. یه نمونه شو میتونین اینجا ببینین. حالا بعد یه مدت (که مشتری ها خوب به اندازه فعلی و قیمتش عادت کردن) میان و از همون کالا در یه سایز بزرگتر ( معمولا همون سایز روز اول) با رنگ و لعاب و آب و رنگ ارائه میدن با قیمت بالاتر. ایندفعه مثلا اسمش رو هم میزارن چه میدونم "ویژه" یا هر کوفت دیگه ای و این دفعه قیمت رو خوب بالا میبرن چون یه محصول جدیده. مشتری ساده دل هم که معمولا متوجه نمی شود که چطوری سرش کلاه رفته!

اینها فقط گوشه ای از ترفندها و برنامه هایی است که اینور دنیا برای سودآوری و فروش بیشتر روی مردم پیاده میشود. البته خوب آمریکای شمالی اقتصادی Consumer Market یا مصرف کننده محور است و طبیعتا این روشها در اوج خلاقیت و نوآوری هستند. ما، حالا حالاها باید در محضر این اساتید تلمذ کنیم!

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

Some conditions apply

در رسانه های کانادایی روزی نیست که خبری منفی از کشورمان پخش نشود. اگر کمی دقت کنید به وضوح مشخص است که به شکل سازماندهی شده و بسیار حرفه ای در حال سیاه نمایی و ترسیم ایران به شکل کشوری بدبخت، فقیر و غیرقابل تحمل هستند.

دهم نوامبر بود که داشتم تو راه رادیو گوش میکردم. گوینده کانادایی داشت با خوشحالی زایدالوصفی از شکست ایران در کسب کرسی زنان بخش آسیای UN داد سخن میداد. واسه اونایی که نمی دونند، ماجرا از این قرار بوده که برای کسب ده کرسی آسیا در این کمیته در کل ده کشور از آسیا (منجمله ایران و عربستان) نامزد شده بودند که خوب طبیعی بود که همشون انتخاب بشن! حالا کشورهای مدعی حقوق بشر(!) شب آخری میرن و یکی از این کشورهای پشت نقشه (تیمور شرقی) رو شال و کلاه میکنن و اونم نامزد میشه و تعداد رقبا به یازده کشور میرسه. بعد هم میرن اون پشت و لابی میکنن و خلاصه آخرش همه قبول میشن جز ایران! داستان آنقدر مضحک و مسخره است که مجالی برای نقد باقی نمی گذارد. عربستان نماینده واسه حقوق زنان داره!!

حالا البته من کارشناس حقوق نیستم . این وسط برام صحبت های یکی از سفیرهای سابق کانادا (نمی دونم مال کدوم کشور بود) که گوینده رادیو داشت باهاش راجع به این ماجرا گفتگو میکرد جای تامل داشت. خلاصه مکا لمه آنها به شرح زیر است:

گوینده: چطور شد که ایران نتوانست رای بیاورد؟

سفیر: ما به همراه نماینده آمریکا و سایر کشورهای همفکر تلاش فراوانی کردیم که ایران انتخاب نشود.

گوینده: این شورا بیشتر مربوط به مسایل زنان کشورهای همان منطقه (آسیا) است. آیا فکر نمی کنید این کار دخالت در امور سایر کشورهاست؟

سفیر: خوب البته این سیاست است و من آن را تایید نمی کنم. ولی مهم این است که ایران انتخاب نشد.

گوینده: فکر نمی کنید عربستان که در آن زنان حق کار و رانندگی ندارند چرا باید در این شورا نماینده داشته باشد؟

سفیر: البته عربستان در چند سال اخیر اصلاحات خوبی در برنامه داشته و دارد و می تواند مسایل را به تدریج حل کند و به استانداردهای لازم نزدیک شود (!؟)

احتمالا خبر چاپ کتاب خاطرات بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا را دیده یا شنیده اید. وی پس از رونمایی از این کتاب (که برای حق فروش آن 7 میلیون دلار دریافت کرد) مصاحبه ای جنجالی داشت که در آن سوالاتی عمدتا راجع به جنگ عراق از او پرسیدند. نکته ای که برای من خیلی قابل توجه بود در مورد Water Boarding بود. Water Boarding شکنجه وحشتناکی است که در زندان ابوغریب روی عراقی های بدبخت اجرا میشد. در این شکنجه در حالیکه که چشم زندانی بسته است به حالت خاصی آب روی او ریخته میشود، به طوری که به وی احساس خفگی ناشی از غرق شدن دست میدهد. تصور کنید چه فشار روانی شدیدی به زندانی دست میده. نکته مهم آن قسمت مصاحبه مربوط به این شکنجه به شرح زیر است:

خبرنگار: آقای بوش، چرا لایحه القا حس خفگی را تصویب کردید؟

بوش: به من گفتند که این عمل شکنجه محسوب نمی شود. من این کار را برای حفظ امنیت کشور آمریکا و مردم مان انجام دادم. (!)

گوبلز گفته است دروغ هرچه بزرگتر باشد، مردم بهتر باور میکنند. فقط دلم به حال اون هموطنانی میسوزه که موقع جنگ عراق، منتظر بودن آمریکا بیاد اونا رو هم نجات بده! آمریکا همون مدعی حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق حیوانات و ... است که یکی از فجیع ترین شکنجه های ضد انسانی مهر و امضای سنا و رئیس جمهورش را دارد.