۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

Summer of the Gun

این روزها در اینسوی دنیا، بهشت آمال کسانی که در آنسوی آن زندگی می کنند خبری از صف مرغ نیست. اصلا این هفته که همه جا مرغ حراج شده بود! تابستان است و همه مشغول نوشیدن و کباب کردن در حیاط پشتی و رفتن به سینما هستند. آقای بتمن هم دوباره برگشته و یکبار دیگه میخواهد گاتهام سیتی را از چنگ دیکتاتورها نجات دهد. این وسط فقط یه عده  میان و عیش و نوش بقیه رو به هم میرزند. مسلسل رو در میارند و عقده هاشونو با کشیدن ماشه خالی میکنند. کاری هم ندارند که با اینکار چندتا زندگی رو دارند نابود میکنند. گذشته از میزان رعب و وحشتی که چنین وقایعی به جامعه القا میکند، چند نکته هست که نمیشه راحت ازشون گذشت:
-      چنین جانیانی هیچگاه لقب "تروریست" نمی گیرند. به یک دلیل خیلی ساده چون مسلمان نیستند. حتی اگر سفیدپوست هم نباشند. اسم اینکار هست”Act of Violence”   . در یک تعریف خیلی خلاصه تروریست کسی است که رسانه ها میگویند!
-       رسانه ها در عین پوشش خبری متن و حاشیه های کشتار معمولا راجع به انگیزه عامل واقعه چیزی نمی گویند. خیلی ساده قضیه رو با اعلام روانی بودن طرف و زدن برچسب هایی ازین قبیل فیصله میدهند. ضمنا قاتلین اعدام هم نمی شوند. چون اون وقت حقوق بشرشون پایمال میشود!
-      مافیای مدیا همچنان با تمام قوا بر طبل امن بودن جامعه میکوبد و با اعلام آمارهای بی نام و نشان به شکل موذیانه ای سیستم را موفق و رو به جلو نشان میدهد.
نتیجه اخلاقی: خرید بیمه عمر را فراموش نکنید. اگر هم دارید سقفش را بالاتر ببرید. آزادی و دموکراسی هزینه دارد.
نتیجه ریاضی : احتمال اینکه تماشای فیلمی در ژانر وحشت واقعی اتفاق بیفتد صفر نیست.
نتیجه ایرانی: مرتیکه! اگه بده چرا برنمیگردی؟!


توضیح: موضوع این پست اشاره ای به کشتار مسلحانه هفته گذشته در تورنتو کانادا و همچنین دنور آمریکا می باشد.


What Problem © Steve Nease,Freelance,gangs,guns,politicians,fighting,problem

۱۳۹۱ تیر ۱۹, دوشنبه

زنگ تفریح



درست وسط تعطیلات Canada Day که همه زدن به جنگل و دریا (کوه که نداریم)، جناب وزیر مهاجرت اعلام فرمودن که دیگه بسه. فعلا تا اطلاع ثانوی مهاجر Skilled Worker و Investor نمی خواهیم. 
خوب خدا رو شکر! یه خورده از فشار کار وکلای زحمتکش مهاجرت کم شد. حیوونی ها انقدر پرونده سرشون ریخته بود که بعضا حتی میدادن به خود مشتری فرم هاشو پر کنه و یا نامه پیگیری بنویسه! و اونها زحمت ارسالش رو به هر بدبختی بود تقبل میکردن. بعضی هاشون حتی فرصت نمی کردن سایت رسمی اداره مهاجرت رو بخونن و مجبور بودن قوانین جدید رو از طریق رسانه ها و مشتری هاشون دنبال کنن! خوب عوضش حالا می تونن یه نفسی بکشن و به دنبال کارای دیگه شون باشن.





چند وقتیه که آمار تیراندازی و درگیری مسلحانه در تورنتو به شدت بالا رفته. به قول خودشون 30% بیشتر از پارسال شده. تقریبا هر روز یه جسد پیدا میشه یا یکی کشته میشه. البته هنوز با استانداردهای جهانی (جهان که میدونین در اینور آب یعنی فقط آمریکا!) فاصله زیادی داریم!! رئیس پلیس تورنتو هم پس از هر حادثه تصدیق می کنن که تورنتو Safe ترین شهر دنیاست. کانادا هم که همه دیگه میدونن که بهترین کشور دنیاست.





دو هفته پیش یه مرکز خرید در یکی از شهرهای استان اونتاریو رو سر مردم خراب شد.خوب بله آتش نشانی رفت واسه کمک. دیدن نه کار اونا نیست. بعد یه گروه نجات از تورنتورفت که کارو دنبال کنه و گفت که باید یه قسمت دیگه رو هم خراب کنن که بتونن برن تو. این وسط صاحبان Mall هم وکیلاشونو ردیف کردن که او- او، ما اجازه تخریب ملک مون رو نمی دیم. بعد گروه نجات گفت عملیات خطرناکه و کارو متوقف کرد. 32 ساعت بعد یه جرثقیل گنده از تورنتو فرستادن و آوار رو زدن کنارو جنازه ها رو کشیدن بیرون. کلی هم اهن و تلپ کردن که ما این Crane مالتی میلیون دلاری رو از یه شرکت ساختمانی گرفتیم. نتیجه کارشناسی هم این بود که شهرداری های اینجا (که متولی کلیه امور شهری هستند) به غیر از پلیس و آتش نشانی، برای هیچ پدیده پیش بینی نشده دیگه ای بودجه ندارن و واسه اتفاقاتی ازین دست پول و دستور باید از سطوح بالاتر بیاد. البته اگه پولی باشه.


چند وقت پیش اینجا یه بارون خرکی اومد که زد یکی از بهترین خطوط حمل و نقل شهری دنیا رو shut-down کرد. آب زد تو ایستگاه مرکزی متروی تورنتو و یه روزی سیستم خوابید. نمی دونم چرا هیشکی کاریکاتور ماهی و زیردریایی نکشید. مخصوصا ایرونی های خوش ذوق مقیم تورنتو. حتما سرشون خیلی شلوغ بدهی هاشون بوده. تو تهرون که این اتفاق افتاد به اندازه یه مجله مطلب دادن بیرون! تاثیر آب و هواست دیگه.






الان یه هفته است یه توده هوای گرم اومده اینوری و دما و رطوبت از حد متعارف بالاتر رفته. (بالا منظور 35-36 درجه است به اضافه با رطوبت – همچین تو مایه های مرداد شمال خودمون). خوب طبیعیه که دیماند شبکه بالا رفت و هر شب یه یک ساعتی برق میرفت.( آخه مگه میشه؟ تو کانادا؟!). من خیلی لذت میبردم که هموطن های عزیزمون به جای یاد کردن جد و آباد  اداره برق و وزیر و دولت فخیمه اینجا، شمع روشن میکردن و می گفتن "چه شب رمانتیکی"! هه همینه دیگه! باید بتونی نیمه پر لیوانو ببینی. بیای اینجا فرهنگتم خود به خود اصلاح میشه!




دیروز شرکت راه آهن بین شهری GO  اعلام کرد که به علت افزایش دمای هوا (که هنوز به 40 درجه هم نرسیده)، ریل ها منبسط میشن ودر نتیجه قطارها بایستی یواشتر برن که Safe باشه. یاد کتاب علوم سوم دبستان افتادم.
آفرین بر این سخنگوی عزیز که تونست واسه تاخیرهای این هفته یه دلیل جدید بیاره! به این میگن Innovation !






یکی از Hi-Tech ترین شرکت های کانادایی، RIM که صاحب برند تلفن Blackberry است داره به آخر خط میرسه. هفته پیش 5000 نفر رو ریخت بیرون. یکی شون که از رده های بالا بود 12 میلیون ناقابل گرفت که صندلی شو ول کنه. خلاصه اینکه    Lay-off داریم تا Lay-off


وسط این همه Lay-off و Job Cutting و داغان شدن بیزنس های کانادایی، وزیر اقتصاد با یه خبر روحیه همه رو عوض کرد. ایشون فرمودن که تورم باز هم کمتر شده و الان به 1.5 درصد رسیده! همه خوشحال شدن و به پایکوبی وخوردن  و نوشیدن و باربیکیو پرداختند. من داغان هم ازین 1.5 همینقدر فهمیدم که خنزر پنزری که پارسال تو Dollar Store میخریدم یه دلار، حالا میخرم یه دلار و پنچاه سنت. هرچی آقامون بگه همونه!