۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

بهاران رسید، حتی به کانادا





بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

شاخه های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگ های سبز بید

عطر نرگس، رقص باد

نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها

خوش به حال غنچه های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

ای دل من، گرچه در این روزگارجامه رنگین نمی پوشی به کام

باده رنگین نمی نوشی به جام

نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت از آن مِی که می باید تهی است

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

هفت رنگش می شود هفتاد رنگ


ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار


فریدون مشیری - روحش شاد

۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

سگ سالاری

امروز داشتم رانندگی می کردم و از تمام شدن زمستون کانادایی و بارش بارون لذت میبردم. رادیو هم روشن بود و داشت یه ماجرای کاملا سگی رو پخش میکرد. موضوع این بود که چطوری سگها به socialize کردن آدما کمک میکنن. توجهتون رو به گفتگوی زیر که توی یه پارک اتفاق افتاده جلب میکنم:

فضای باز - آفتابی – بعدازظهر: آقایی با سگش میرسه به یه خانومه که سگشو آورده راه ببره. سگا همدیگرو بو میکنن و دو نفر چند لحظه ای می ایستن. مرده سر صحبتو باز میکنه.

- هی، سلام! شما اغلب سگتون رو به این پارک میارین؟

- آره، من تقریبا هر روز میام اینجا.

- من بار اوله که میام و خیلی خوشم اومده

- آره، اینجا پارک خوبیه. امروزم که هوا خوبه و.....

در نهایت گوینده رادیو به این نتیجه رسید که dog walking میتونه ایده خوبی برای دراومدن از تنهایی و برقرار کردن معاشرت باشه. اما قسمت جالب داستان ماجرای مردی بود که به گفته گوینده تنها صاحبی بود که جرات کرده بود بگه از سگ داشتن خوشحال نیست و دلش میخواست که سگ نداشته باشه. (توضیح : اینجا سگ یه جورایی هم تراز بچه آدمه و خوب کسی نمیاد بگه که من بچه مو نمیخوام!). خلاصه مرده داشت با دل پر شکایت میکرد که این سگ در اصل مال زن و دخترمه و اونان که خیلی دوسش دارن. روز تولد سگه هم درست سه روز بعد از تولد منه و بهمین خاطر اونا هر دفعه تولد منو عقب میندازن که یه دفعه با مال سگه با هم بگیرن.

نتیجه گیری اخلاقی این قصه اینه که خوبه آدم قبل از اینکه مثل سگ پشیمون بشه، بره و تجربه دیگران رو تو حیوون داشتن ببینه. شاید لازم باشه تجدید نظر کنه. مخصوصا اینجا که سگا حقوقی شاید به مراتب بالاتر از ما مردا دارن! ولی خداییش من خیلی دلم می خواست که من هم یه گوزن داشتم که تولدمونو با هم میگرفتیم.

Hold Deer | Funny Birthday Card

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

نوستالژی

ارتش سری یادتون میاد؟ کافه کاندید، آلبر، مونیک، ناتالی، فرمانده کسلر و ...یادمه دبیرستان بودم و تو اون دوران قحطی سریال چهارشنبه شب ها با هزار امید و آرزو می نشستیم که شاید یکی از بهترین سریال های اون دوره رو ببینیم. واقعا هم دوبله شاهکاری داشت! البته بگذریم که صدا سیما زحمت زیادی میکشید که فیلمنامه رو عوض کنه و بگه همه تو اروپای اون موقع مومنن و تو کافه نوشیدنی خنک میخورن.

این سریال محصول 79-1977شبکه بی بی سیه و یه تیم 40 نفره رو فیلمنامش کارکرده بودن. داستانم واسه اونایی که نمی دونن اینه که ماجراهای یک شبکه فراردادن خلبانای انگلیسی ‌ای بود که هواپیماشون تو فرانسه و بلژیک سقوط می‌کرد و حالا بایستی برشون میگردوندن به بریتانیا. اطلاعات بیشتر بخواین میتونین اینجا رو ببینین. زیاد گشتم که نسخه درست درمونش رو پیدا کنم ببینم که البته الان DVD هاش هست، ولی جالبه که رو یوتیوب میشه تیکه تیکه تماشاش کرد که خیلی هم حال میده. اینم لینک قسمت اول. توضیح اینکه هر اپیزود چند تیکه شده و میتونین تموم که شد همون بغل قسمت بعدیشو پیدا کنین. کل سریال هم سه فصل و در مجموع 43 قسمته 50 دقیقه ایه. برین ببینین و حالشو ببرین!

The Secret Army Complete - Rapidshare com files links download rapidshare search rapidshare premium users