۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

ما ایرانی های داغان

خوب وراندازت که کرد چپ چپ نگات میکنه، یه اخمی می کنه. عبوس میشه، دماغش میره بالا و فاصله میگیره. تو دلش داره میگه:" اه! اینم که ایرونیه!" اگه بتونه فرار میکنه یا یه ژستی میگیره میزنه کانال دو با همراش اینگیلیسی حرف میزنه. بزور و به طرز چندش آوری میخواد خودشو متفاوت نشون بده. این وصف حال خیلی از ایرونی هاییه که تو کوچه، خیابون، مال و خلاصه در محل های عمومی میبینین یا حداقل من تا حالا دیدم. تو ساختمونی که من زندگی میکنم تو آسانسور از آسیایی و اروپایی و هر جهنم دره دیگه دنیا تنها کسی که چش تو چشت میشه و سلام که نمی کنه هیچی، روشم اونور میکنه زل میزنه به گل قالی ایرونی ها هستن. اگه تو یه فروشگاه یا خوراکی فروشی تگ لباس طرفو بخونیو و بیای فارسی صحبت کنی که صمیمانه تر بشی، اکثرا معذب میشن و میخوان دربرن. پای صحبت چارتا ایرونی هم که میشینی میگن :" بابا این ایرونی های داغان اومدن اینجا رو هم به گند کشیدن! آخه اینا واسه چی اومدن کانادا!". حالا جیک و پوک خودشونو که در میاری میبینی بدجوری ببخشید تهشون باد میده. اصلا میدونین چیه، ما ایرونی جماعت بدجوری عقده احترام داریم، واقعا هم داریم. تا هم یه چیزی میشه بادی به غبغب میندازیم و کوروش و داریوش و تاریخ 3000 ساله رو ردیف میکنیم و به زور سعی میکنیم خودمونو به یکی بچسبونیم که بهمون احترام بزارن و تحویلمون بگیرن. بیشتر از همه هم به خودمون احترام نمیزاریم. اینو براتون بگم که تو یه فروشگاه برخوردم به یه فروشنده که طرف افغانی از آب دراومد. حیوونی نمی دونین چه پزی میداد که معمولا در برخورد اول همه فکر میکنن پرشینه! نمیدونه بابا اینجا همه میگن I'm persian که از ایرونی بودنشون دربرن!



۳ نظر:

ناشناس گفت...

درسته خیلی از ایرانی ها دوست ندارند با ایرانی های دیگر ارتباطی داشته باشند در خارج از کشور ولی یک ایرانی اگر
گوشت تن یک ایرانی هم بخوره اما استخونش رو دور نمی اندازه این در بدترین حالتش بود

محبوبه گفت...

ایرانی ها هم مانند ملل دیگر ملغمه ای از خصلت ها و عادات دارند که البته بخشی از این عادات را می توان در رده خوب ها و مورد پسند ها حتی از نقطه نظر های جهانی قرار داد و برخی دیگر حتی برای خود مردم هم آزار دهنده و یا دست و پا گیرند. اولا همه خصلت های ما ایرانی ها الزاما بد نیستند و خیلی از آنها را می توان به عنوان فرهنگ خوب و تاثیر گذارمان به دنیا معرفی کرد؛ که اساسا پدیده تبادل فرهنگی همین هدف را دنبال می کند نه کشتن یک فرهنگ و جایگزین کردن آن به تمامی با یک فرهنگ دیگر؛ و ثانیا اگر کسی واقها به باور این برسد که عادتی غلط و دست و ÷اگیر است می تواند در همان مملکت هم ان را کنار بگذارد در حالی که که آنها که خود در این سوی مرز از همه عادات فرهنگی مردم ایران (غلط یا درست) گله می کنند و حتی از آن با تمسخر یاد می کنند همانها هستند که به سختی حتی در اینجا نیز به همان عادات (غلط یا درست) پابندند. مانند غیبت یا چشم و هم چشمی یا فخرفروشی که خیلی از ایرانی های داخل ایران چون خواسته اند از گیر آن رها شده اند ولی من حضور پر رنگ ان رادر جامعه ایرانی های ایجا بیشتر حس می کنم. شاید به همین دلایل هم هست که همین دوستان از ابراز ایرانی بودن خود یا آشنایی دادن به ایرانیان ابا دارند و حتی شرم می کنند. شاید نگران آنند که کسی به زندگی انان سرک بکشد و یا گوشه ای از ناگفته های انان را دریابد ولی واقعا آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ و یا با آشنایی دادن به یک ایرانی هموطن آیا واقعا از شان انسانی ما کم می شود و یا اینکه یک درجه از میزان خارجی بودن ما کاسته می شود؟!

وحید گفت...

متأسفانه امروزه برای اکثر ایرانیان رفتن از ایران مهاجرت نیست فرار از شرایط موجود هست. یک عده پناهنده می شوند و یک عده که راه دیگری دارند به اسم مهاجر فرار می کنند . این افراد در انتقال فرهنگ ایرانی ناتوانند و این مشکل بزرگی است که پیش آمده