۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

سرمایه عمر؟

یکی از تبلیغات بسیار زیرکانه ای که دولت محترم کانادا روی بیزنس مهاجرپذیری انجام داده و خوب هم براشون جواب داده، ترغیب کردن مهاجرا به بچه دار شدنه. از خیلی از کسایی هم که اومدن اینجا یا میخوان بیان بپرسی واسه چی داری میری کانادا؟ میگه "واسه آینده بچه ام!" یا "میخوام بچه ام تو کانادا به دنیا بیاد و کانادایی بشه!" و هزار ویک جمله قصار هم در باب اینکه کانادا بهترین جای دنیا واسه بچه هاست براتون ردیف میکنن، چه میدونم اونجا به بچه حقوق میدن و بچه تو محیط سالم بزرگ میشه و چه وچه. حالا من اصلا کاری ندارم که اینجا واسه بچه هه خوبه یا نه که اون کلا داستان دیگریه که یه قلمشو فقط برین بگردین میبینین که تو آمریکای شمالی نرخ Teen Pregnancy تو دنیا حرف اول رو میزنه و کانادا خیلی که همت کرده اینو کشیده پایین و تازه آمارشو مثل چیزای دیگه درز نمیده و تو بوق و کرنا نمیکنه که یه وقت تابلو نشه.

طرف حساب بحث من تو این قصه اون ننه بابای بیچاره بچه کانادایی-بعد از این هستن. میدونین اکثر مهاجرایی که میان اینجا اولین بلایی که سرشون میاد، از دست دادن حمایت های خانوادگیه. خوب تو ایرون خودمون معمولا پدر مادرامون خیلی تو بزرگ کردن بچه ها کمک میدن و گاهی اوقات بار اصلی رو دوش اوناست. حالا حساب کنین که شکل خوبش زن و شوهر هردو کار میکنین و کار خوب هم دارین. با این تفاوت که کار کردن اینجا تومنی هفت صنار با ایرون فرق میکنه و کارفرمای عزیز یه productivity میگه و بعد شیره جونتون رو میکشه. همچین که از کار آزاد میشین و میخواین نفسی بکشین، زنگ بعدی میخوره و اون چارساعت باقیمونده روز رو هم باید در خدمت کوچولوتون باشین.

بچه هم که بزرگ میشه، مشکلاتش هم باهاش بزرگ میشه و علی الخصوص هزینه هاش. هزینه های بچه هم که قربونش برم. از Daycare گرفته تا هزینه کمپ تابستونیو و بلیط واندرلند و هزار کوفت وزهرمار دیگه. من زوج های ایرونیه زیادی رو دیدم که همچین که اومدن اینجا جو گرفتشون و جمعیت رو زیاد کردن وحالا هی مینالن که بچه هه عاجزمون کرده. اینجا هم دیگه بچه دار شدی پات گیره. باس سرویس بدی و خوبشم بدی و چشم و همچشمی ایرونی رو هم که بهش اضافه کنین ببینین چی درمیاد. اینو دولت کانادا هم خوب میدونه و یه جوری سیستم رو طراحی کرده که آخرش هرچی درمیارین بعد از اینکه مالیاتشو دادین، خرج کودکان عزیزتون کنین. باباجون، اینجا غرب سرمایه داریه و همه چی رو به شکل بیزنس میبینه. بچه از طرفی واسه خونوادش یه investment اساسی محسوب میشه، در حالیکه در واقع سود اصلیش تو جیب سرمایه دارا میره چون یه consumer عالیه.

بماند که کلا باید با زندگی شخصی خودت خدافظی کنی. چون خونه مامان و خاله هم نداری که دو ساعت از دست آقازادت راحت باشی! البته خوب قبول دارم خیلی ها عاشق بچه و بچه بزرگ کردن هستن که خوب اوکی، حالشو ببرین. نظرتون هم خیلی محترمه. روی صحبت من با اوناییه که هیجان زده میشن و با دیدن لپ سرخ و سفید یه دختربچه میفتن تو راهی که برگشت نداره. من خودم هم خیلی بچه ها رو دوس دارم و همیشه سعی میکنم یه وقتی رو با اونها بگذرونم. توجه کنید گفتم، "گاهی" نه بیست چار ساعت! چون میخوام واسه کارایی که خودم دلم میخواد وقت داشته باشم. حالا شما میخوایین اسمشو خودخواهی یا تنبلی یا هر کوفت دیگه ای بزارین. نگین که آخر عمر بچه به دردمون میخوره که ...! بابا تو خودت اگه به فکر پدر مادرت بودی که حالا اینجا نبودی و اصلا تا حالا چه گلی به سر اونا زدی که نفر بعدی بزنه ! اونم کسی که تو این فرهنگ بزرگ بشه.

بگذریم، پریروز اتفاقا تو کتابخونه عمومی اینجا به یه کتاب برخوردم که عکس جلدش این زیره. واسه زن و شوهرهای عزیز خوندنش جزو واجبات کفاییه و زیادم وقتتونو نمیگیره. البته اگه وقتی داشته باشین یا بچتون بزاره!



۵ نظر:

Parisa گفت...

Ey babaaaaaaaaa, baseh toro khoda, inghadr zehne hame ra kharab nakon, chand sale dige be in harfha mikhandid. man ham kheily az in harfha zadam va alan bad az 10 sal fahmidam cheghadr eshtebah fekr mikardam, va tamameh on harfha bekhater deltang az iran boodeh ke mizadam. on bandehe khoda ke dare jam mikoneh biyad canada , ba in harfhaye shoma ke sad dar sad badan avaz misheh , too delesh khaly mishe, pas to ro khoda in ghadr zolm nakonid, chera inghadr zendegy ra analyze mikony,zendegito bokon. be nazar man adam vaghty deltange va tazhe be yek sharayete jadid switch karde na bayad tasmim begire va na ghezavat kone.. too early to judge

Forrest Gump گفت...

سلام
من که هنوز نیومدم اما وبلاگ های دیگه ای هم خوندم که نظرشون متوسطه یا بعضیاشونم خوبه. یعنی انقدر منفی نیست.
به نظرم یه کم داری بیش از حد تند میری.
خلاصه با نظر پریسا خیلی موافقم.
سوال اصلی هم همینه که همش میپیچونیش که اگه بده چرا خودت بر نمیگردی!
شاید تعداد خیلی کمی از ما بودن که اگر ایران در شرایط خوبی قرار داشت برن به یه کشور دیگه. البته هم میدونیم اونجا برامون فرش قرمز پهن نکردن ولی در وهله اول انتخات بین بد و بدتر و بعدم اگه آدم همت کنه خیلی هم خوب خواهد بود.
خلاصه بت بگم من چون وبلاگت رو تو rss برده بودم همش رو تقریبا یکجا خوندم اما تو حتی به یک نکته مثبت هم اشاره نکردی.
موفق باشی

داغان گفت...

فرست گامپ عزیز،
من کلا آدم غرغرویی هستم و معمولا قسمت های منفی رو رو میکنم. توجیه کردن مذبوحانه هموطنان در راستای بهشت برین نشان دادن کانادا و پنهان کردن مسائل و مشکلات واقعی اینجا، مشوق اصلی من در نوشتنه. تازه قسمت های خوب رو که جاهای دیگه میخونی. بالاخره یکی هم باید بار این قسمت رو بدوش بکشه!

داغان گفت...

پریساجون،
باباوالا آدم رو تو زندانم که بندازن بعد یه مدت "عادت" میکنه و با محیط اطرافش به تعادل میرسه. حالا این یعنی که پس همه چی روبراهه؟! بعدشم من میگم من دلم نمی خواد وقتم رو صرف کودکبانی کنم. چون برام تو زندگی (هرجا، نه لزوما اینجا. بل نگیرین حالا)چلنج های دیگه ای هست که خیلی جذابتره و بچه هه در اولویت آخره.البته بازم میگم با بچه ها خیلی هم حال میکنم. قسمت بچه داریه که واسم خیلی حالگیریه. ضمنااز نظر من بچه دار شدن نشانه خودخواهیه آدمه و من این خودخواهی رو تو خودم نمی بینم. من ترجیح میدم خودخواهی هامو جور دیگه ای ارضا کنم. حالا این چه ربطی به دلتنگی و این حرفا داره من که نفهمیدم.

ناشناس گفت...

چند سال سن داری ؟باید خیلی جوون باشی. ازدواج وبچه دار شدن یا نشدن بیشتر به آمادگی ذهنی روحی و روانی تو بستگی داره حالا چه ایران باشی چه کانادا.شما آزادی انتخاب کنی فرم و روش زندگی خودت رو ولی سعی نکن به دیگران روش خودت رو دیکته کنی اگه به آزادی اعتقاد داری.خوشبختی یا بدبختی رضایت از زندگی یا شکایت از اون مفاهیم نسبی و ذهنی هستند که آدم به آدم ملاک هاش فرق میکنه.یک نفر با زندگی خانوادگی و تلاش برای آسایش زن و فرزندانش احساس خوبی داره یکی با زندگی رها از قید و بند اهل و عیال و توجه کن که طرز فکرو اعتقادات آدمها متناسب با سن و سالشون تغییر میکنه .موفق باشی و توصیه میکنم مثبت بیندیشی که اثر بهتری بر روی پیشرفت تو خواهد داشت.اسمش رو هم لطفا واقع بینی نگذار چون لحن کلامت نشان از بدبینی تو داره و این با واقع گرایی دو تاست