۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

من اینجوری اومدم کانادا (3)


مصاحبه شاید یکی از قسمت های جالب و راحت داستان بود. چون آفیسر خیلی باشخصیتی بهمون افتاد. آقای پواسون که معنیش در فرانسه میشه ماهی ما رو به اتاق مصاحبه راهنمایی کرد. روند کار مثل مصاحبه های ویزا در سفارت خونه هاست. یعنی یارو اونور یه دیوار شیشه ای نشسته و مدارک رو از کشوی زیر شیشه با شما رد و بدل میکنه. کل ماجرا حدودا 45 دقیقه طول کشید که بیشتر از نیم ساعتش به کنترل مدارک و وارد کردن یه سری اطلاعات تو کامپیوترش گذشت. ابتدا سئوالات به زبان فرانسه بود و از وسطاش اجازه گرفت که میتونم به انگلیسی هم بپرسم که ما هم گفتیم چاکرتیم، اصلا تو همشو انگلیسی بپرس! اون اولش هم یه حالی داد و پرسید تاریخ تولد؟ که وقتی جواب دادم گفت اینکه با اطلاعات مندرج در فرم درخواستت نمیخونه. وقتی به پاسپورتم نگاه کردم دیدم بنده خدا راست میگه، تاریخ تولد پاس قبلی وجدیدم با هم فرق میکنند! که خوب از اشتباهات لپی برادران پلیس+10 خودمونه. البته طوری نشد و گفت بالاخره کدومش درسته که من جدیدرو به عنوان رفرنس دادم. انقدر این پروسه مهاجرت تو ایرون طول میکشه که 6 دفعه پاسمون این وسط عوض بدل میشه. بگذریم، از ما از این سئوال های کلیشه ای که واسه چی میخواین برین کانادا و چرا من باید شما رو قبول کنم رو نپرسید و مجبور نبودم جواب های چرندشو تحویل بدم! میگن از یه بابایی این سئوال رو پرسیدن که
چرا میخوای بری کانادا، اونم گفته چون کشور خوبیه بعد پرسیده چرا؟ طرف جواب داده چون وکیلم گفته خوبه!! بعد هم ردش کردن. منم بودم میکردم. سئوال مهمی که از من پرسید این بود: مهمترین مشکل پس از ورود چیه؟ خوب بابا معلومه، کار پیدا کردن. از خانومم هم پرسید که میخوای اونجا ادامه تحصیل بدی که از قبل حاضر کرده بود که بگه نه، چرا؟ چون اینا دنبال نیروی کارن نه سربار اضافی! حالا اگرم میخوای بخونی بایست بگی نه. بله، مصاحبه تموم شد و welcome to Canada رو گفت و فرم پرینت امضا شده Certificate de Selection de Quebec رو بهمون داد و اومدیم بیرون. زنگ زدیم ایرون و خبر پیروزی !! رو داردار کردیم. بعد هم رفتیم طبق معمول خرید! وقتی برگشتیم هتل، حاج آقای صاحب هتل گفت بعد ازظهر ماشین میبره همه رو زینبیه زیارت . ما به جاش رفتیم از مقبره یزید و بعدش آرامگاه صلاح الدین ایوبی ، سردار ایرونی که در جنگ های صلیبی کفار مسیحی رو شکست داده بود بازدید کردیم (فیلم Kingdom of Heaven یادتون هست؟).
جالبه که قبر یزید رو نمی ذارن شیعه ها ببینن چون میگن آب دهن میندازن!! بازار دمشق هم به یه بار دیدنش میرزید. روز بعد هم برگشتیم ایرون.

هیچ نظری موجود نیست: