بالاخره خدا قسمت کرد و ما هم توانستیم در مراسم پرفیض هالووین شرکت کنیم. با گروهی از دوستان به downtown تورنتو و خیابان church که مرکز این جور جنقولک بازی هاست رفتیم. در این هوای سرد برایم بسیار جالب بود که در حالیکه من دارم از سرما می لرزم چطور بقیه با لباسهای نازک و گاها نیمه برهنه دارند راه می روند و از هالووینشون لذت می برند! قیافه بعضی کاراکترها هم واقعا جالب و خلاقانه بود. اینجا از هر قوم و ملیتی دیده می شد. یکی از موارد منحصر به فردی که دیدم، چند دختر ایرونی بودند که خودشونو به شکل "خواهر بسیجی" درست کرده بودند! چادر مشکی و مقنعه سفید و یه مسلسل پلاستیکی هم دستشون بود. گاهی هم چادرشونو باز می کردند و پاهاشونو از پایین مینی ژوپ به نمایش می گذاشتند. کمی یکه خورده بودم، چون اکثر آدمها خودشونو به شکل کاراکترهای ترسناکی که عموما تخیلی بودند (مثل دراکولا) درست کرده بودن، در صورتی که این یکی ما به ازای بیرونی هم دارد و این واقعا برای بعضیها ترسناکه!
با گذشت یکصد روز از ورود به کانادا ، احساس کردم خیلی چیزها هست که دلم میخواد راجع به شون حرف بزنم و این بهترین بهانه شد برای نوشتن.
۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه
Halloween به سبک ایرونی
بالاخره خدا قسمت کرد و ما هم توانستیم در مراسم پرفیض هالووین شرکت کنیم. با گروهی از دوستان به downtown تورنتو و خیابان church که مرکز این جور جنقولک بازی هاست رفتیم. در این هوای سرد برایم بسیار جالب بود که در حالیکه من دارم از سرما می لرزم چطور بقیه با لباسهای نازک و گاها نیمه برهنه دارند راه می روند و از هالووینشون لذت می برند! قیافه بعضی کاراکترها هم واقعا جالب و خلاقانه بود. اینجا از هر قوم و ملیتی دیده می شد. یکی از موارد منحصر به فردی که دیدم، چند دختر ایرونی بودند که خودشونو به شکل "خواهر بسیجی" درست کرده بودند! چادر مشکی و مقنعه سفید و یه مسلسل پلاستیکی هم دستشون بود. گاهی هم چادرشونو باز می کردند و پاهاشونو از پایین مینی ژوپ به نمایش می گذاشتند. کمی یکه خورده بودم، چون اکثر آدمها خودشونو به شکل کاراکترهای ترسناکی که عموما تخیلی بودند (مثل دراکولا) درست کرده بودن، در صورتی که این یکی ما به ازای بیرونی هم دارد و این واقعا برای بعضیها ترسناکه!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
این خواهر بسیجی و واقعی بودنشو خیلی خوب اومدی
بخندم؟
گریه کنم؟
ارسال یک نظر